شنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۴ 18:50

بالاخره تموم شد...

دیروز انقدر سرم شلوغ بود که نتونستم بیام مجازی.از حوزه مستقیم رفتم خونه عموم و کلا مشغول کمک کردن بودم.

خیلی قشنگ بودددد روضه خونگیشون:) یجوری سینه میزدن که حتی از حسینیه 200-300 نفری هم همچین صدایی بلند نمیشه...خدا قبول کنه.

آش پختیم:)

حرف زدیم...چایی و شربت خوردیم...

و از همه مهم تر؛ برای اولین بار تو زندگیم آشکارا به بقیه محبت کردم. عمه ی زنعموم که پیره و با هم رفته بودیم کربلا رو کلی بغل کردم و بوس کردم:)

دخترعموم رو موقع گریه بغل کردم

و عموم رو هم برگشتنی بغل کردم:)

و حالاااااا امروزززززز

خیلی خوشحالم که از صبح کلی کار انجام دادم

1-خالی کردن سطل آشغال ها✅

2-ح.د✅

3-شستن لباس ها در حیاط✅

4-شستن حیاط✅

5-ناهار گذاشتن✅

6-شستن ظرف ها✅

7-عکاسی از کتاب ها

Tags :

#روزمرگی

دخترِ بهار:)🌸
About Me
« اُردیبِهِشتـْ »
اینجا؛
قرارگاه افکار من است.
و آنچه که طلب می کنم؛
آغوش گرم ماه
یک کنج دنج
یک چای داغ
و یک خیال آسوده است.
Archive
News
Authors
Other

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم