***عکس آخر پست***
امتحانو دادم و بالاخره پاااایاااااااننننن!
البته از حق نگذریم شیمی رو قشنگ قهوه ای کردم! خیلی سخت بود.
ولی به هر حال دیگه برام مهم نیست!!!
خب خب...
با دخترا چند تا عکس گرفتیم به عنوان آخرین روز پشت کنکوری بودن...چون هممون دیگه میخوایم امسال هرچی قبول شدیم بریم...
برگشتنی سر کوچه پیاده شدم و با پول نقدی که همرام برده بودم حدود 270 تومن خوردنی خریدم...
البته یکجا میخرم توی طول دوهفته میخورم چون خیلی کم میخرم بقیه اوقات...
البته نباید به مامانم میگفتم!ولی خب حالا گفتم کاریش نمیشه کرد...
وای وقتی تو مغازه بودم پسره هی میگفت از اینم داریم از اونم داریم...تاینی بدم بهتون؟
من کی میخوام یاد بگیرم به صدا زدن همه نگم جانم؟ وایییییییییییی
صدام زده برگشتم میگم جانم:/
ای خدا خیلی عادت بدیه...اونم که بدش نیومده بود هی میگفت چیپس معمولی اگه مورد پسندتون نیست بفرستم لیمویی بیارن؟
میگم نه مرسی
بعد حساب کردنی از هرکدوم یکم کمتر حساب میکرد...نزدیک 30-40 تومن تخفیف داد
آخرشم که حساب کردم بیرون اومدنی میگه فروشگاه رو پرنور کردین دستتون درد نکنه:/
ای خدا
حالا اونو ولش کن
شاید امروز یا فردا با بچه ها رفتیم بیرون...حالا ببینیم برنامه چی میشه.
از بودن کنار فاطمه و مائده خوشحالم...اینکه یه جایی از زندگیت حس میکنی عه؛دیگه دلت میخواد با یه آدمی دوستی ات رو ادامه بدی و نمیخوای قطع ارتباط کنی،خودش خیلی حس خوب و مثبتیه.