دوشنبه ۷ مهر ۱۴۰۴ 18:54

دارم از پیش متخصص تغذیه ام برمیگردم

توی یه هفته تونستم 2/5 کیلو کم کنم

86/700 بودم الان 84/200 ام

بریم واسه ی ادامش:)

Tags :

#لاغری

#هدف

#روزمرگی

دخترِ بهار:)🌸

شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴ 18:32

مزه ی جالبی نداره:) از املت سبزیجات بیشتر خوشم اومد...

ولی خب چیکار کنم دیگه! مهم اینه ته دلو میگیره و دیگه گشنم نمیشه که چیزی بخورم وزنم بره بالا.

امروز روز پنجمه که نون نخوردم:)

Tags :

#روزمرگی

#لاغری

دخترِ بهار:)🌸

شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴ 11:44

Tags :

#روزمرگی

#شرح حال

#لاغری

More دخترِ بهار:)🌸

پنجشنبه ۳ مهر ۱۴۰۴ 22:14

امروز خیلی کار ها کردم

پیاده روی ام رو رفتم

ناهار گذاشتم، سه وعده ظرف شستم

از پینترست عکس چنل های کاری رو دراوردم و متن یکی از چنل ها رو هم نوشتم

ورزش هم کردم...

بابامم اومد تقریبا از دلم دراورد...500 برام ماهیانه زد و گفت بریم سبزیجاتی که احتیاج داری رو بخریم. خداروشکر...

امروز نسبت به روز اول بیشتر احساس گرسنگی کردم ولی الان فقط با خوردن یه لیوان سوپ و سه برگ کاهو دارم میترکم واقعا.

//چالش شکرگزاری روز سوم هم انجام دادم

// کتاب جدید هم شروع کردم و به نظرم از همین صفحه مقدمه شروع کرد به مستقیم حرف زدن با خودِ خودِ خودم!

Tags :

#روزمرگی

#هدف

#پاییز

#لاغری

دخترِ بهار:)🌸

سه شنبه ۱ مهر ۱۴۰۴ 8:34

سلاممممممم

اولین صبح پاییزی تون بخیر:)

من قبلا به معنی واقعی از پاییز متنفررررررررر بودمممم! (به جز قسمت مدرسه که همیشه عاشقش بودم.)

و از وقتی که نیمه ی گمشده ی زندگیم رو توی همین پاییز پیدا کردم که دیگه شد نور علی نور و پاییز برام رنگ خوشحالی پیدا کرد:)

و این شد که الان از اومدن پاییز خوشحالم:)

صبح که می دیدم بچه ها میرن مدرسه خیلی حس عجیبی داشتم...چون من دیگه چندسالی میشه تموم کردم

ولی هنوزم دلم میخواد با ذوق یونیفرم مدرسه بخرم و عاشق بوی نوی کتابای مدرسه ام...:)

دوست داشتم منم برم مدرسه

بگذریم،به جاش میریم دانشگاه.

امروز صبح ساعت 6:45 بیدار شدم و رفتم پیاده روی صبحگاهی...

ورزش رو برای لاغری شروع کردم.

دیروز بالاخره رفتم پیش اون متخصص تغذیه ای که خیلی تعریفش رو شنیده بودم.

دوست ام پیش این متخصص توی 4 ماه تونسته بود 21 کیلو وزن کم کنه و خواهرشم 17 کیلو.

دیروز رفتم ویزیت شدم و خب وزنم همونی بود که فکرشو میکردم. 86/700.

وزن هدف ام رو 60-65 یادداشت کردم.

یه سری سوالات ازم پرسید و قرار بود سه تا چیز تحویل من بده:

1-نسخه دارو ها.

2-رژیم دو هفته ای.

3-دمنوش.

نسخه دارو هام رو تحویل داد، دو تا قرص برام نوشته که یکیش برای کم کردن ریزه خواری عه و دومیش برای زیاد کردن متابولیسم بدن.

از اونجایی که خیلی حساسم که قرص ها اعتیاد آور و مخدر گونه نباشن(آخه خیلیا به وعده لاغری زودهنگام،فرد رو معتاد میکنن!) رفتم در مورد دارو ها تحقیق کردم و -اقای ماه- هم که بیشتر از من تخصص داره هم گفت که اینا مشکلی ندارن و میتونم مصرفشون کنم.

رژیم دو هفته ای ام رو امروز یا نهایتا فردا بهم تحویل میده...اما صبح دیدم برام نوشته -میتونی رژیم سخت بگیری؟!- و من در حالی که می خندیدم تایپ کردم -یا اباالفضل!-

دمنوش هم دیروز گفت تموم شده ولی فردا میاریم و فردا-یعنی امروز-بیا ببرش.

راستش هنوز دو دلم در مورد دمنوش...چون قضیه برمیگرده به همون داروهایی که قاطی دمنوش میکنن تا زودتر لاغر شی ولی در واقع کل مفصل لگن و زانو و شونه رو رسما نابود میکنه...اونم برای منی که توی حالت معمولی درد مفاصل دارم.

الان برم کمی صبحونه بخورم و بعد میخوام کمی کتاب بخونم.

اینم بگم خیلی خوشحالم که بالاخره امروز صبح نمازم قضا نشد و خدا بیدارم کرد:)

Tags :

#روزمرگی

#هدف

#پاییز

#لاغری

دخترِ بهار:)🌸
About Me
« اُردیبِهِشتـْ »
اینجا؛
قرارگاه افکار من است.
و آنچه که طلب می کنم؛
آغوش گرم ماه
یک کنج دنج
یک چای داغ
و یک خیال آسوده است.
Archive
News
Authors
Tags
Other

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم