با بچه های اون یکی اتاق ها غریبی میکنم و زیاد با بقیه راحت نیستم
حتی موقع ناهار خجالت میکشیدم برم تو اتاق استراحت
اصلا باورم نمیشه سر اون منِ اجتماعی که همیشه کلی دختر دورش جمع میشد و با همه میگفت و میخندید چی اومد
شدم یه درونگرای خجالتی
اما هم اتاقی هام خیلی مهربونن و با اونا دوست شدم
یکیشون داره واسه وکالت میخونه و اون یکی واسه ارشد
یکیشون خیلی از میز ام تعریف کرد و گفت بخصوص اون عکس خانوادگی گوشه میز خیلی بهش حس خوبی داده:)
یه دختر دیگه هم مثل من پشت کنکور تجربیه
دوست شدیم و برگشتنی هم دو تا عکس گرفتیم
روز خوبی بود در کل
برنامه ام رو نوشتم و بعد زیست یک دهم رو مرور کردم...
۵ ساعت درس
۱۱۰ تست