جمعه ۳ مرداد ۱۴۰۴ 11:11

باید اعتراف کنم اونجوری که دلم میخواست نمیگذره...

دائم در حال کار خونه انجام دادن ام...

کربلامون رفته رو هوا چون مامانم لج کرده میگه نمیام.

هر روز گریه میکنم:) تصور جا موندن برام خود مرگه.

نه باشگاه میذارن برم،نه پیاده رو.

دارم دق می کنم. ازتون متنفرم. ازتون متنفرم. ازتون متنفرم.

وقتی این زن رو میبینم انگار تو قبر گذاشتنم. ازش متنفرم.

تو باعث شدی من جا بمونم. تو باعث شدی من نرم کربلا. تو باعث شدی من درد بکشم.

Tags :

#شرح حال

دخترِ بهار:)🌸

چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴ 11:40

چقدر دلم میخواد هرچه زودتر برنامه ای که نوشتمو اجرا کنممم

ولی کلی خرید دارم که پول ندارم بخرم کیمبرسیحبرنشیث

از طرفی خانوادم فکر میکنن چون پزشکی نیاوردم هرچی بگن باید بگم چشم و منم مجبورم غلام حلقه به گوششون باشم و هرچی میگن اطاعت کنم...

از شستن خونه بگیر تا وظایف مادرم به عهده من شده!

ولی خب دارم می جنگم که بتونم یکمم که شده برا خودم باشم:)

برنامه امروز چهارشنبه:

1-ح.د

2-امروز روز جزوه نویسیه...با کتاب خواهر من شروع کن.

3-دانلود فیلم و سریال و موزیک.

4-دیجی کالا

5-لیست کتاب ها

Tags :

#روزمرگی

دخترِ بهار:)🌸

سه شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴ 18:29

انقدر به من ظلم کردین

از خدا که نترسیدین

بالاخره میرسه روزی که محتاج من میشین و اون روز روز منه.

Tags :

#شرح حال

دخترِ بهار:)🌸

سه شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴ 14:56

به خاطر اینه که کل روزم کنج اتاقم به گریه میگذره.

Tags :

#شرح حال

دخترِ بهار:)🌸

یکشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۴ 11:51

یه چند روزه بشدت گوشم گرفته؛دیشب رفتم دکتر و گفت اره گرفته. بعد یه قطره داد و گفت 3 روز هر هشت ساعت یه بار 3 قطره بریز تو گوشت.

بعدش برو شستشو بدن.

بعد منم دیشب خیلی سالم خوابیدم...نصفه شب با تب شدعاید بیدار شدم اونم خیلی یهویی

کمردرد و گردن درد شدیدددددددد

سرمو از زمین بلند میکردم استفراغ میکردم

بعد دو تا مسکن خوردم گرفتم خوابیدم و سالم بیدار شدم:/

انگار نه خانی اومده نه خانی رفته...

خودم که حس می کنم بخاطر طلسمه بوده...

باز خداروشکر خوب شدم

Tags :

#روزمرگی

دخترِ بهار:)🌸

شنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۴ 20:33

من خییییییلی خیلی کتاب دارم

امسالم که پشت بودم دیگه پشت نمیمونم مجدد.

انقدر زیادن که نمیدونم چیکارشون کنم،تصمیم گرفتم با همون قیمت کمی که دارن بفروشمشون...

چون مشاور میگفت تست هارو توی پاسخنامه بزن،پس 99 درصد کتابا از نامه اعمال هم سفید ترن:) نوعه نو

بعضیاشم که کلا دست نزدم هیچوقت و نخوندمشون.

البته اینم بگم که حلال بودن برام مهمه پس اون کتابایی که تستاشو یکم زدم رو تخفیف میدم. اینایی که جلوشون مینویسم قیمت اصلی و بدون تخفیفشونه.

من لیست کتاب هارو مینویسم براتون،همراه با نام انتشارات و سال چاپ و قیمت... اگه کسی خواست در خدمتم:)

کتاب های پایه دهم:

فیزیک خیلی سبز 1400- 120 هزار تومان

زیست خیلی سبز 1400- 188 هزار تومان

ریاضی خیلی سبز 99- 97 هزار تومان

شیمی خیلی سبز 1400- 172 هزار تومان

ریاضی سه سطحی 98- 40 هزار تومان

شیمی سه سطحی99- 40 هزار تومان

فیزیک سه سطحی99- 37 هزار تومان

زیست سه سطحی 99- 35 هزار تومان

جزوه شیمی آقای حسن زاده 1400- 150 هزار تومان

جزوه زیست آقای تیموری 1400- 200 هزار تومان

جزوه ریاضی آقای عباسفام 1400- 150 هزار تومان

کتاب های پایه یازدهم:

زمین شناسی خیلی سبز 1402- 240هزار تومان

زیست خیلی سبز 1401- 386 هزار تومان

فیزیک خیلی سبز 1401- 252هزار تومان

شیمی خیل سبز 1400- 185هزار تومان

ریاضی خیلی سبز 99- 108 هزار تومان

زیست آی کیو 1401- 318هزار تومان

زبان خط سفید 97- 220 هزار تومان

دینی ماجرای من و درسام99- 43 هزار تومان

عربی ماجرای من و درسام 99- 53 هزار تومان

زبان ماجرای من و درسام 99- 59 هزار تومان

فارسی ماجرای من و درسام 1400- 93 هزار تومان

جزوه فارسی جامع 1401- 100 هزار تومان

کتاب های پایه دوازدهم:

کتاب جمع بندی نوروز قلمچی1403- 250 هزار تومان

فارسی فرمول 20+کتابچه 1402- 270 هزار تومان

ریاضی فرمول 20 چاپ 1402- 215 هزار تومان

شیمی فرمول 20+کتابچه1402- 220 هزار تومان

فیزیک فرمول 20+کتابچه 1402- 220 هزار تومان

عربی فرمول 20 +کتابچه1402- 220 هزار تومان

زبان خط سفید طلایی- 198 هزار تومان

کتاب های جامع هر سه پایه:

شیمی دوجلدی جامع خیلی سبز 1402- 540 و390 هزار تومان

(تست و درسنامه:540

پاسخنامه:390)

زیست دوجلدی جامع آی کیو1402- 660 و 580 هزار تومان

ریاضی دوجلدی جامع نشرالگو1401- 90 و 280 هزار تومان

(تست و درسنامه:280

پاسخنامه 90)

فیزیک چهارجلدی جامع خیلی سبز1402- 475 و 315 و 485 و295 هزار تومان

پایه تست:315

پایه درسنامه و پاسخ:475

دوازدهم تست:295

دوازدهم درسنامه و پاسخ: 485)

شیمی دوجلدی جامع سه سطحی1403- 270 و250 هزار تومان

(پایه:270

دوازدهم 250)

زیست دوجلدی جامع سه سطحی1403- 290 و 300 هزار تومان

(پایه: 290

دوازدهم:300)

Tags :

#روزمرگی

دخترِ بهار:)🌸

شنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۴ 18:50

بالاخره تموم شد...

دیروز انقدر سرم شلوغ بود که نتونستم بیام مجازی.از حوزه مستقیم رفتم خونه عموم و کلا مشغول کمک کردن بودم.

خیلی قشنگ بودددد روضه خونگیشون:) یجوری سینه میزدن که حتی از حسینیه 200-300 نفری هم همچین صدایی بلند نمیشه...خدا قبول کنه.

آش پختیم:)

حرف زدیم...چایی و شربت خوردیم...

و از همه مهم تر؛ برای اولین بار تو زندگیم آشکارا به بقیه محبت کردم. عمه ی زنعموم که پیره و با هم رفته بودیم کربلا رو کلی بغل کردم و بوس کردم:)

دخترعموم رو موقع گریه بغل کردم

و عموم رو هم برگشتنی بغل کردم:)

و حالاااااا امروزززززز

خیلی خوشحالم که از صبح کلی کار انجام دادم

1-خالی کردن سطل آشغال ها✅

2-ح.د✅

3-شستن لباس ها در حیاط✅

4-شستن حیاط✅

5-ناهار گذاشتن✅

6-شستن ظرف ها✅

7-عکاسی از کتاب ها

Tags :

#روزمرگی

دخترِ بهار:)🌸

پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۴ 23:42

همونطوری که گفتم تو پست قبل گفتن این دعارو با زعفرون بخور

اینم ببر با خودت تو جلسه فردا

منم گفتم نه به این نوشیدنی لب میزنم نه میبرمش سر جلسه

کلی دعوا شد

گفتن این عوض تشکرته و تو عرضه نداشتی گفتیم لااقل دعا بگیریم برات

ولی من همچنان تسلیم نمیشم.

میگن از پدر مادر فقط تو یه مورد میتونی سرپیچی کنی

اونم وقتیه که تورو به حرام دعوت می کنن!

Tags :

#شرح حال

دخترِ بهار:)🌸

پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۴ 21:19

امروز دیدم پدر گرامی با همکاری مادر گرامی(!) رفته برای اینکه من کنکورو خوب بدم دعا گرفته!

با اینکه صد هزار بار بهش گفتم برا من دعا نگیرید تو زندگیم سنگینی میاد

حتی خوابشم دیدم که چقدر رو زندگیم تاثیر بد گذاشت

حالا با اینا کار ندارم،بحث اینه که اون همه پول دادن برا این خزعبلات؟

جان من اینو بدی داداش کوچیکه من خط خطی کنه بهتره!

Tags :

#روزمرگی

دخترِ بهار:)🌸

پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۴ 19:53

فردا بالاخره آخرین کنکور رو میدم و رسما پرونده پشت کنکور بودنم هم بسته میشه.

نمی دونم چه حسی داشته باشم برای سال ها عذابی که کشیدم. یعنی واقعا فردا دیگه همه چی تموم میشه و من رها میشم از بند استرس های مداوم و همیشگی که مجبور بودم تحمل کنم؟

از بند تک بُعدی بودن زندگیم و شخصیتم. باورم نمیشه بالاخره بتونم سرمو بلند کنم و بگم تموم شد! حالا دیگه این بار رو زمین می ذارم.

درسته که نتونستم به نحو احسن تمومش کنم. اما الان می بینم و می دونم که چقدر من قربانی خودخواهی والدینم شدم و از رسیدن به بهترین ورژن خودم جا موندم.

نمی خوام منفی بافی کنم. فقط می خوام یادم بمونه که اگه خانوادم یه خانواده نرمال بودن من الان دانشجوی پزشکی بودم که سال اولش رو تموم کرده و برای تعطیلات تابستون اومده شهرشون.

ولی چی ازم ساختن؟ یه آدم خسته ی شکست خورده.

با این وجود من خودم رو یه انسان محترم می دونم که در بدترین شرایط زندگیش خوب موند. اگه این درد ها رو نمی کشیدم هیچ وقت به این سطح از آگاهی نمی رسیدم.

سخت بود. خیلی سخت بود. بار ها تسلیم شدم و خواستم زندگیم رو برای همیشه تموم کنم.

اما خدا هربار ناجی همیشگیم-آقای ماه- رو میفرستاد سراغم که جلوی رفتنم رو بگیره. حالا فردا دیگه همه چی تموم میشه و من بالاخره یه نفس عمیق می کشم و میگم دیدی تموم شد؟!

می خوام نفس بکشم. می خوام استراحت هایی که هیچ وقت نکردم رو بکنم. به خوابی که هیچوقت عمیقا فرو نرفتم فرو برم.

دیگه از فردا برگه تازه ای از زندگیم شروع میشه.

خیلی سخت بود. به والله خیلی سخت بود. این دورانی که از سر گذروندم از 12 سالگیم شروع شد تا الان.

معتقدم سخت ترین دوران کل زندگیم بود و دیگه هیچ دورانی به سختی این نخواهد آمد.

تک به تک روز هایی که برام از قبولی تیزهوشان شروع شد تا به این لحظه که فردا سوت پایان بازی اییه که ناخواسته توش بودم.

خیلی حس عجیبی دارم. نمی دونم چی بگم.

تک به تک شب هایی که گریه کردم. جیغ کشیدم. خودزنی کردم. مشت مشت قرص بالا رفتم.

دورانی رو تموم کردم که از من یه آدم دیگه ساخت.

بعد پایان اولین سال برای اولین بار دست به خودکشی زدم. نمیدونستم چقدر از اون بدتراش جلو رومه.

من با از اون بدتراشم روبرو شدم ولی دیگه دست به خودکشی نزدم. به وضوح دیدم که هربار قوی تر و قوی تر و قوی تر از قبل شدم.

شکستم،نابود شدم،از بین رفتم،ذره هام سوخت و خاکسترم رو باد برد اما یاد گرفتم. تجربه گرفتم. بزرگ شدم.

این دورانی که گذشت نقطه عطف زندگی من بود. با بدترین درد ها شروع شد و با بدترین ها ادامه پیدا کرد.

با درد شروع شد . با گریه.

الان دیگه اون دختربچه ی 12 ساله نیستم . الان دیگه از یه آدم 50 ساله تجربه هام بیشتره.

الان برای زندگی کردن آمادم.

زمانی که بقیه داشتن زندگی میکردن من داشتم زجر می کشیدم.

اما حالا می بینم که چقدر توی بعضی جا ها از خیلی ها بهتر عمل می کنم. دلیلشم یک چیزه، تجربه!

بدترین شب هایی که رفتن و میان و خواهند آمد رو توی این دوران گذروندم.

تا صبح بیدار موندن و گریه کردن رو تجربه کردم.

بی کسی رو تجربه کردم.

زمین خوردن و له شدن رو تجربه کردم.

تنهایی رو تجربه کردم.

قطع امید رو با بند بند وجودم تجربه کردم.

از دست دادن رو تجربه کردم.

به قول شاعر

( قصه ی من جرعتم بود که دلیل محکم قدرتم شد

قصه ی من باختنم بود که دلیل اصلی بردنم شد )

می تونم ساعت ها بابتش بنویسم. ماه ها و حتی سال ها...

حالا دیگه از این به بعد دست و بالم برای جنگیدن بسته نیست. می جنگم.

از این به بعد برای ساختن یه زندگی بهتر،برای ساختن یه زندگی که خودم خواستمش تلاش خواهم کرد.

حالا دیگه بزرگ شدم

تبریک میگم-من-عزیزم...تو تونستی:)

تموم شد و حالا،یه زندگی جدید رو شروع میکنی:)

خدایا،از تو سپاسگزارم بابت نیرویی که به من عطا کردی. و از تو طلب بخشش دارم برای لحظاتی که احساس کردم من را رها کرده ای.

الله من، از تو ممنونم که مرا لایق بنده ی خاص بودن دیدی و شرایطی را به من دادی که به هر کسی ندادی و نمی دهی و نخواهی داد.

از تو بابت تک به تک لحظاتی که کنارم بودی و ندیدمت ممنونم.

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و علی عباس الحسین(ع).

الهم عجل لولیک الفرج

/برنامه های فردا رو توی قسمت-more- می نویسم.

Tags :

#فصل اردیبهشت

More دخترِ بهار:)🌸
About Me
« اُردیبِهِشتـْ »
اینجا؛
قرارگاه افکار من است.
و آنچه که طلب می کنم؛
آغوش گرم ماه
یک کنج دنج
یک چای داغ
و یک خیال آسوده است.
Archive
News
Authors
Tags
Other

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم